تجلّی روح هنرمند

مقدمه
مقدمه

بدون شک هر اثر هنری از یک روح زیبا و درگیر سرچشمه می‌گیرد، گاه وسعت زیبایی روح آدم‌ها در یک اثر خلق شده متجلی می‌شود.

گاه یک اثر هنری که از هزارتوی یک ذهن یا از پس یک نگاه پدیدار می‌شود به‌مثابه یک اتفاق تأثیرگذار می‌تواند انسان را از درد و رنج رها کرده و به خود مشغول کند و یا اینکه تجسم دردها و زخم‌های روح یک انسان و یا یک جامعه باشد.

هنر نگارگری یکی از همین هنرهای ظریف و ریزنقش است و در واقع تجلی روح هنرمند است و هر چه باور ذهن قوی‌تر باشد هنر گویاتر و باورپذیرتر می‌شود شاید بیهوده نیست که بیشترین نگاره‌های تاریخ نقاشی ایران متعلق به نماد زیبایی و پاکی و جوانمردی است. نگارگریِ داستانِ «گذر سیاوش از آتش.»

هنرمندان بسیاری داریم که با عشق و علاقه کار می‌کنند اما ناشناخته مانده‌اند، بدون شک یکی از وظایف رسانه معرفی این استعدادهای پویا و غریب است، از همین رو همکاران مجله در این شماره به سراغ خانم فرناز پور سپهری هنرمند نگارگر رفته و با او به گفت‌وگو نشسته‌اند، دغدغه‌های بسیاری دارد و البته با آرزوهایی که امیدوار است آهسته هسته آن‌ها را محقق کند.

-گربه در فرهنگ‌های مختلف تعریف و تعبیر خاص خودش را دارد.

در جایی مثل روم باستان نماد آزادی است، جایی مثل ژاپن نماد اشرافی گری و در قرون‌وسطی نماد شر و جادوگری و... آنچه از شواهد برمی‌آید این است که در بسیاری از جوامع و فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف بر اساس رنگ و شکل جایگاه خود را پیدا می‌کند؛ و البته که خالق حکایت‌ها و افسانه‌های بسیاری هم هست

در این شماره نسرین یعقوبی به نماد گربه در آثار صناعی استان پرداخته است.

آشتی با نقــش و رنگ

سرمشق
سرمشق
آشتی با نقــش و رنگ

در گفت‌وگو با فرناز پورسپهری هنــرمند فارغ‌ا‌لتحصیل هنرهای اسلامی مطرح شد؛

***

فرناز پورسپهری در شهرستان بم متولد شده و فارغ‌التحصیل هنرهای اسلامی گرایش نگارگری (نقاشی ایرانی) از دانشگاه باهنر کرمان است.

دغدغه‌های بسیار و البته آرزوهای بلندی دارد؛ بدون علاقه وارد این رشته شده ولی حالا احساس می‌کند در مسیر درستی قرار گرفته است و تلاش می‌کند این هنر را به خانه‌های مردم ببرد و آنها را با هنر سرزمین‌شان آشتی دهد.

خانم پورسپهری برایمان بگویید چه چیز باعث شد که به نگارگری علاقه‌مند شدید و این مسیر را انتخاب کردید؟

متأسفانه یا خوشبختانه من هیچ آشنایی و حتی علاقه‌ای به این رشته نداشتم و تنها هدفم قبولی در دانشگاه روزانه و زندگی در مرکز استان بود تا بتوانم مسیرم را پیدا کنم. حتی چندبار هم در طول تحصیل قصد انصراف داشتم که زمان ارائۀ مقالۀ پایان‌نامه‌ام خیلی چیزها عوض شد. با رضا عباسی یا به تعبیر شیلا کنبای اصلاحگر سرکش که هنرمند پیشروی دربار شاه‌عباس صفوی بود و همچنین جایگاه هنر ایرانی به این رشته علاقمند شدم و فهمیدم که به‌صورت «کاملاً اشتباهی در درست‌ترین مسیر قرار گرفتم»!

در مورد این مسیر درست کاملاً اشتباه بیشتر توضیح بدین!

بعد از فارغ‌التحصیلی کنجکاو شدم در مورد نقاشی ایرانی یا نگارگری و به تعبیر غربی‌ها مینیاتور (اروپاییان نقاشی ایرانی را به دلیل ظرافتی که داشت مینیاتور به معنای جهان کوچک نام‌گذاری کردند) بیشتر مطالعه و تحقیق کنم.

مطالعاتی در مورد ویژگی‌های هر مکتب در طرح و رنگ، هنرمندان شاخص هر دوره و نسخ خطی؛ اما در این میان نکته‌ای نظرم را به خود جلب کرد و آن ناشناخته بودن نقاشی ایرانی در بین عامۀ مردم و خصوصاً نسل جوان بود. می‌دانیم که حضور هنر در زندگی انسان‌ها امری ضروری‌ بوده و هست. طبعاً نقاشی هم نقش بسزایی در آشنایی و کشف دوره‌های تاریخی گذشته توسط مورخان داشته است. از طرح‌هایی که انسان غارنشین برای تقویت روانی خود برای غلبه بر حیوانات وحشی در هنگام شکار و تلاش برای استمرار حیات بر روی دیوارۀ غارها ترسیم می‌کرده تا مصورسازی کتاب‌ها و نسخه‌های خطی که به انتقال اطلاعات بسیاری از دوره‌های مختلف تاریخی و موضوعات مهمی نظیر علمی، پزشکی، نجوم و حتی سبک و سیاق زندگی درباری و مردم عادی کمک بسیاری کرده‌اند.

در گذشته همۀ مردم قادر به آموختن سواد نبودند و از طرفی امکاناتی هم برای ضبط و ثبت اطلاعات وجود نداشت، لذا وظیفۀ انتقال بخشی از اطلاعات و مطالب‌ به عهدۀ نقاشان بوده است.

متأسفانه نسل حاضر و عامۀ مردم نه‌تنها هیچ شناختی از این هنر ندارند بلکه حتی با نام آن نیز آشنا نیستند. بهتر است این‌طور بگویم که ما از ریشه و اصالت فرهنگی خود سال‌ها است دور شده‌ایم. اوضاع به‌قدری اسفناک است که نوجوانان و جوانان هم‌نسل من هنر سنتی را نشانۀ تحجر دانسته و استفاده از نمادها و شمایل غیرایرانی را به عنصر و هنری که برآمده از ملیت و فرهنگ غنی کشورمان است ترجیح می‌دهند.

به نظر شما دلیل این عدم شناخت و بی‌مهری مردم به هنر ایرانی چیست؟

ببینید این مسئله دارای ابعاد مختلف و وسیعی است که باید در قالب یک مقالۀ مفصل علمی-تحقیقی ارائه شود اما به‌طور کلی دو دلیل اصلی شرایط اقتصادی و عدم مطالعه و آگاهی و رویکرد مبتنی بر دانش از جانب مردم است.

همانطور که می‌دانیم نظریه‌پرداز آمریکایی آبراهام مزلو، نیازهای انسان را در قالب هرمی به اسم مزلو جای داده است که جایگاه هنر در رأس این هرم قرار دارد، یعنی پس از برآورده شدن نیازهای اولیه مثل خوراک، پوشاک، امنیت شغلی و زیستی و همچنین نیازهای روانی و اجتماعی، فرد نیاز به شکوفایی و رشد و خلاقیت را در خود احساس کرده و به دنبال فراگیری و یا داشتن آن می‌رود. به نظر شما وقتی در حال حاضر تأمین حداقل نیازهای معیشتی و زیستی به بزرگ‌ترین دغدغۀ مردم تبدیل شده آیا می‌توان نیازهای حیاتی انسان‌ها را نادیده گرفته و انتظار تمایل به یادگیری هنر و خرید اثر هنری را با وجود دغدغه‌های بسیار مالی و اقتصادی داشته باشیم؟! قطعاً پاسخ منفی است!

مسئلۀ دوم نبود رویکرد مبتنی بردانش و عدم مطالعه و شناخت کافی از فرهنگ و اصالت و دور شدن ما از هویتمان است (که البته باز هم به هرم مزلو بی‌ارتباط نیست). وقتی در زندگی روزمره‌مان زمانی برای مطالعه نداشته باشیم و یا ایجاد نکنیم، قطعاً شناختی از فرهنگ و تاریخ و پیشینه‌مان نخواهیم داشت و طبعاً سلیقه و نوع انتخاب ما روند نزولی پیدا خواهد کرد که سلیقۀ رو به افول ما، مسیر فکری جامعه را مشخص می‌کند.

البته این مسئله بعد دیگری هم دارد که افراد به لحاظ دارا بودن امکانات مادی و نداشتن آگاهی فردی تمایل به بالا بردن کاذب منزلت و رتبه اجتماعی خود دارند و از این رو شبیه دیگری بودن را به خود واقعی بودن ترجیح می‌دهند که نتیجۀ آن، دور شدن از هویت و تغییر شکل پوشاک، سبک زندگی و سایر چیزهایی است که از لحاظ بصری و معنایی کاملاً با فرهنگ ایرانی بیگانه‌اند.

زیبایی فرهنگ‌ها به تنوع آن‌ها است، این‌که ما به‌عنوان یک ایرانی با فرهنگ و پیشینۀ خود بیگانه شویم، قطعاً خیلی زود از هویت خود نیز دور خواهیم شد. چراکه مسیر تحول فکری یک جامعه توسط تک‌تک افراد آن شکل می‌گیرد. بهتر است در سبک زندگی خود تجدیدنظر کرده و در هرچیز کمی هم به دنبال معنا باشیم. شاید آن‌وقت به ارزش «شناخت خود» پی بردیم.

شما به‌عنوان کسی که در این رشته تحصیل کرده و دغدغۀ اعتلای آن را در سر دارد، چه ایده‌هایی برای معرفی این هنر به نسل جوان دارید؟

همیشه دوست داشتم تغییری اساسی در نگارگری ایجاد کنم و اثری را خلق کنم که تا به حال شکل نگرفته بود، سبکی جدید در عین حال وفادار به سنت؛ و البته این چیزی بود که در روحیات من دیده می‌شود (و به همین دلیل همیشه می‌گویم که اشتباهی در درست‌ترین مسیر قرار گرفتم).

و البته هماهنگی اثر هنری با سبک زندگی حال حاضر که مینیمال و ساده گرایی هست مدنظرم بود و می‌خواستم آثار را به این شکل ارائه بدم.

در وهله دوم احساس کردم که باید چیزی را به مخاطب ارائه کنم که با نگارگری احساس نزدیکی کند، یعنی هرکسی بتواند یک اثر هنری به شکلی که دوست دارد داشته باشد (البته تا جایی که ماهیت و حقیقت این هنر از بین نرود).

برای این ایده‌ها اقداماتی هم انجام داده‌اید؟

برای این کار با ۳ نفر از فارغ‌التحصیلان نگارگری گروهی به نام «ماهوت آرت» را تشکیل دادیم که آثار هنر ایرانی را به‌صورت مینیمال و با بسته‌بندی باکیفیت و قابل‌قبول و البته تحت نظارت برند کشوری ماهوت، در وب‌سایت رسمی دیجی‌کالا بفروش برسانیم و در عین حال بستری برای حمایت مادی و معنوی هنرمندان جوان هم فراهم کنیم. چراکه تعداد زیادی از همکلاسی‌های من بعد از فارغ‌التحصیلی از ادامۀ این مسیر دلسرد و منصرف شدند.

ما در این گروه سعی کردیم آثاری مرتبط با سلیقۀ جامعۀ کنونی طراحی کرده و آن‌ها را به‌گونه‌ای که در شأن این هنر والاست عرضه کنیم. ضمن اینکه برای اولین بار در کرمان نقاشی ایرانی به همراه شناسنامۀ معرفی اثر با هولوگرام اصالت کار به خریداران ارائه شده است.

یکی دیگر از کارهایی که انجام دادم، وارد کردن مشاغل امروزی به نگارگری ایرانی بود. به این شکل که هر فرد بتواند با توجه به شغل و حرفه‌ای که دارد و ابزارهای مرتبط با کسب و کارش، اثر هنری مرتبط با شغل خود را داشته باشد. همچنین لوگو، رنگ و سایر خصوصیات کسب و کار هر فرد را نیز در اثر متعلق به او استفاده و به نوعی می‌توان گفت که شخصی‌سازی (Customization) را به هنر ایرانی وارد کردم.

در زمینۀ تذهیب چطور؟

در زمینۀ تذهیب، طراحی تذهیب دیجیتال را با الهام از عناصر دیجیتالی روی بردهای الکتریکی‌ انجام دادم که هم در بسته‌بندی محصولات و هم طراحی داخلی شرکت ماهوت استفاده شده و مختص این برند است.

کار دیگری که انجامش باعث افتخار بود طراحی کاشی مریم میرزاخانی ریاضی‌دان بزرگ ایرانی است.

در ابتدا امکان استفاده از عکس مریم میرزاخانی بر روی برپوش‌های شرکت ماهوت برای فروش در دی‌جی‌کالا ممکن نبود، ما برای رفع این مشکل به این نتیجه رسیدیم که از نمادهایی که معرف این دانشمند باشد الهام بگیریم که نتیجۀ آن استفاده از مکعب روبیک بر روی کاشی زیبای ایرانی بود، یعنی نماد ریاضیات در کنار المانی که نمایانگر زادگاه این دانشمند بود. به این ترتیب، ترکیب علم و هنر ایرانی به‌صورت برپوش برای زیبایی بخشیدن به تلفن‌های هوشمند به مرحلۀ تولید رسید و عرضه شد.

به این شکل هنر ایرانی را بار دیگر و به شکلی کاربردی به زندگی مردم وارد کردیم.

این ابتدای راه من به‌عنوان یک نگارگر است که دغدغه‌اش آشنایی مردم ایران با پیشینۀ خود و به تفکر واداشتن آن‌ها در مورد فرهنگ است.

در ماه‌های آینده پروژۀ منحصربه‌فردی از نگارگری ارائه خواهم کرد و امیدوارم بتوانم آهسته‌آهسته به‌عنوان عضو کوچکی از خانوادۀ بزرگ هنر ایرانی، وظیفۀ هنری و فرهنگی خود را به این مرزو بوم ادا کنم و روزی برسد که هر ایرانی با افتخار یک اثر هنری ایرانی را در خانۀ خود داشته باشد.

شاید اینگونه بتوان این هنر اصیل را از دیوارنگاره‌های بناهای تاریخی به دل خانه‌های مردم این زمان آورده و آن‌ها را با گذشتۀ باصفا و پر از رنگ و نقش خود آشتی داد.

نماد گُـربه در آثار صناعی کرمان

نسرین یعقوبی (رویا)
نسرین یعقوبی (رویا)
نماد گُـربه در آثار صناعی کرمان

ایجاد نقوش و استفاده از آن‌ها قدمتی بسیار طولانی دارد، نقش‌ها پیام‌رسان مفاهیمی به شمار می‌روند که از دوران کهن، یعنی آن برهه از زمان که اختراع خط میسر نشده بود و بشر به‌واسطه نگاره‌ها و آرایه‌های تصویری، که اغلب نشأت گرفته از طبیعت‌اند، دریافت درونی خویش از جهان پیرامونش را بیان می‌نمود. نخستین نقاشی‌ها به‌وسیلۀ انسان‌های غارنشین بر دیوار غارها با دقت بسیار و به زیبایی ترسیم شده‌اند؛ این نقاشی‌ها که در غارهای بسیاری در سراسر جهان به صورت‌های متفاوت دیده می‌شوند؛ دارای وجه مشترکی هستند که آن، استفاده از تصاویر حیوانات و نحوۀ زندگی آن‌ها در آن دوران می‌باشد؛ حیواناتی که بقای بشر در گرو شکار آن‌ها بود که هم تأمین‌کنندۀ خوراک او محسوب می‌شدند و هم دیگر مایحتاج زندگی‌اش را تأمین می‌نمودند. زندگی در طبیعت سبب ایجاد فرصت‌های بسیاری برای تعمق دربارۀ محیط‌زیست انسان فراهم آورد و همین فرصت‌ها عامل شکل گرفتنِ بسیاری از افسانه‌ها و تعابیر گوناگون دربارۀ رفتار حیوانات و اِنتساب صفت‌هایی برای آنان گردید؛ مثلاً نجیب بودن اسب، حیله‌گری روباه، وفاداری سگ یا شوم بودن جغد و غیره.

نقوش ملهم از حیوانات و جانوران را می‌توان ازجمله نقش‌هایی به شمار آورد که در سراسر جهان همواره مورد استفاده قرار گرفته است. در ایران نیز به طور مکرر استفاده از این نقش و نمادها در بسیاری از هنرها مشاهده می‌شود، به نقل از کاسیرر در سیر پرستش بشر ابتداعی، مشاهده می‌شود که جانوران از سوی بشر مقدس شمرده شده و مورد پرستش قرار می‌گرفته‌اند؛ همچون بسیاری از پدیده‌ها و رویدادهایی که در مواجهۀ انسان با آن صورت تقدس به خود گرفته و با عنوانِ خدایانِ لحظه‌ای پرستش می‌شده‌اند که به‌تدریج این نگرش به سوی خدایان کارکردی (بر اساس منافع و کارکردشان در زندگی) سوق می‌یابد (کاسیرر،۱۹۲۵، ۷۵_۷۶).

در تعریف نماد می‌توان چنین بیان نمود: یک نام یا نمایه تصویری علاوه بر معنی قراردادی و آشکار خود، می‌تواند دارای معانی متناقض و شامل چیزی گنگ، ناشناخته یا پنهان باشد. همچنین باید افزود یک کلمه یا یک نمایه هنگامی نمادین می‌شود که چیزی فراتر از مفهوم آشکار و بدون واسطه‌اش را ارائه دهد. پاکباز، نماد در معنای عام را، بازنمایی ادبی یا هنری صفت یا وضعیتی با وساطت یک نشانه می‌داند و در معنای خاص از آن با مفهوم تأویل بصری از یک موضوع انتزاعی از طریق تبدیل مشخصات آن موضوع به صفات ویژۀ شکل، رنگ و حرکت یاد می‌کند (پاکباز، ۱۳۸۶، ۶۰۴).

از نقوشی که ردِ پای آن در بسیاری از آثار صناعی استان کرمان به چشم می‌خورد می‌توان به نماد گربه اشاره کرد که نحوۀ ترسیم آن‌ها، خاص استان کرمان بوده و سبب ارتباط و شناسایی آن توسط مخاطبان است. این پژوهش با هدفِ معرفی و تحلیل نقش‌مایه گربه، به‌اختصار به نقش این حیوان بر روی ظروف مسی کرمان و آثار معماری این خطه می‌پردازد تا زمینۀ تعمقی بیشتر در باب استفاده از این نقش‌مایه را در آثار هنری، برای خوانندگان فراهم آورد. در عنوان این نوشتار، واژۀ صناعی به آثار هنری اطلاق شده زیرا در قدیم واژۀ صنعت برای هنر به کار برده شده است. صاحب‌نظران و صاحبان معرفت در ایران، معنای هنر (در مفهوم تِخنه) را به صنعت و فن ترجمان کرده و از آن به «هنر» نام نمی‌بردند به‌طور مثال، از موسیقی با عنوان صنعت موسیقی یا فن موسیقار سخن گفته‌اند. از قول قاضی میر احمد قمی در کتاب گلستان هنر: «خیالات عجیبه و انگیزه‌های غریبۀ اهلِ این صنعت مشهور هر دیار» است، مراد ایشان از اهل صنعت، نقاشان و رقم زنان است؛ که وی صنعت را در مقامی به کار برده است که ما امروزه هنر می‌نامیم (بنی اردلان، ۱۳۸۹، ۴۰).

گربه‌سانان یا گربه شکلان زیرراسته‌ای از گوشت‌خوارسانان هستند که گونه‌های این زیرراسته، الزاماً از گربه‌ها نمی‌باشند؛ بلکه شباهت‌های تکاملی، ظاهری و آناتومی به گربه‌ها دارند. گربه پستانداری کوچک است که وزنی در حدود ۲ تا ۸ کیلوگرم دارد؛ گربه‌ها گوشت‌خوار و معمولاً دارای بدنی پوشیده از خز هستند. گربه ایرانی یا گربه پرشین از نژادهای مو بلند گربه است که صورتی تخت و گِرد و پوزه‌ای کوتاه دارد. ایرانی‌ها علاقۀ بسیاری به گربه و نگهداری این حیوان در منازل دارند. در استان کرمان نیز نگهداری از این گونۀ جانوری در میان بسیاری از خانواده‌ها به چشم می‌خورد. شهرت و آوازۀ زیبایی گربه‌های ایرانی، خصوصاً گربه‌های استان کرمان و استان یزد از نکاتی است که باید به آن اشاره داشت. عده‌ای بر این باورند که خاستگاه گربه پرشین یا گربه ایرانی، استان کرمان و یزد است.

نمادگرایی گربه بسیار ناهمگون است و در میان گرایش سعد و نحس قرار دارد؛ زیرا از طرز رفتار شیرین و در عین حال ریاکارانه‌ای برخوردار است. در سراسر جهان نیز به تناسب نوع جهان‌بینی مناطق مختلف این بیان صورت متفاوتی به خود می‌گیرد، به طور مثال در ژاپن گربه حیوانی مشئوم است و روایت می‌شود که می‌تواند زنی را کشته و به هیبت او درآید. در چین گربه عمدتاً به‌عنوان حیوانی نیک‌سرشت انگاشته شده و در رقص‌های زراعی حرکات آن به همراه یوزپلنگ تقلید می‌شده است. در هند تعداد بسیاری مجسمۀ گربه یافت می‌شود که گربه‌های مرتاض هستند که نشان از سعادت ازلی در عالم حیوانی دارند. همچنین یوگینی‌ها (زن_ شیطان) موسوم به ویدالی، گربه بوده است. در مصر باستان خدایبانو بستت که خدایبانویی نیک‌سرشت و حامی انسان‌ها بوده به شکل گربۀ مقدس به تصویر درآمده است که نماد نیرویی حامی و در اختیار انسان‌هاست که باعث سهولت غلبه بر دشمنان می‌شود.

باید اشاره داشت در سنت اسلامی گربه از اهمیت و محبوبیت ویژه‌ای برخوردار است و برکت دارد؛ و تنها در صورتی که به رنگ سیاه درآید جنبۀ منفی و جادویی به خود گرفته و مطرود می‌شود. همچنین در باور بسیاری از سنت‌های اسلامی، گربه نمادی از ظلمت و مرگ تلقی می‌شود. خوراندن گوشت گربۀ سیاه برای رفع سِحر به جن‌زده یا آویختن طحالِ گربۀ سیاه برای رفع خونریزیِ زنِ قاعده، یا کاربرد خون گربۀ سیاه در نوشتن تعویذ و طلسم، از اعمالی است که باورِ جادوییِ گربۀ سیاه را قوت می‌بخشد. در ایران علیرغم اهمیت و علاقه مردمان به گربه و نگهداری آن در منازل، گربۀ سیاه را جن بدکاری می‌دانند که اگر هنگام شب به خانه‌شان وارد شود، لازم است که به او سلام دهند. همچنین شکنجۀ گربۀ سیاه سبب آمدن همزاد انسان (جنی است که با هر کس زاده می‌شود و همیشه همراه اوست، اما اجازۀ آزار او را ندارد) می‌شود.

در مورد وجود گربه افسانه‌های کهن حکایت می‌کنند که هنگامی‌که موش‌ها مسافرانِ کشتی نوح را مورد اذیت و آزار قرار می‌داده‌اند، نوح پس از دست کشیدن بر سر شیر، سبب عطسۀ او گردید که یک جفت گربه از بینی شیر خارج شده‌اند؛ که دلیل تشابه ظاهریِ گربه با شیر، همین امر می‌باشد (شوالیه، گربران، ۱۳۸۵، ص ۶۹۷-۷۰۰).

قالب سمبلیک و نمادین نقوشی که در آثار صناعی استان کرمان به چشم می‌خورد؛ غالباً از پدیده‌های طبیعی، گیاهان، پرندگان، گربه‌سانان و دیگر جانوران بومی منطقه است. استفاده از نقوش شیر، پلنگ، ببر، گربه که در گروه جانوریِ گربه‌سانان جای دارند در ترکیب‌هایی متنوع در طول تاریخ هنر در بسیاری از آثار هنرهای بصری و صنایع مستظرفۀ ایران خصوصاً استان کرمان، به چشم می‌خورد که گاه معانی و تعابیر مشابه دارند. این نقش و نمادها را می‌توان در جلوه‌های مختلف آثار صناعی و وسایل مورد استفاده روزمرۀ مردمانِ هر منطقه مشاهده کرد؛ وفور این نقش‌مایه‌ها حکایت از جایگاه ویژه و اهمیت بسیار این موجودات در نظر مردم دارد.

در تعدادی از حوض‌های موجود در بناهای استان کرمان، تندیسِ کوچکی از گربه‌های سنگی یا به طورِ کلی گربه‌سانان زینت‌بخش حوض‌ها است که جلوه‌ای خاص به این سازه‌ها بخشیده است. بر روی بسیاری از ظروف مسی و دیگر ظروف که حکاکی بر روی آن‌ها صورت گرفته نیز، نقش‌مایه این حیوان در کنار دیگر نگاره‌ها به زیبایی هرچه تمام‌تر و با ظرافتِ خاص دست هنرمند کرمانی به چشم می‌خورد.

همچنین در حافظۀ مردم استان کرمان حکایتی از گربۀ عماد فقیه کرمانی (شاعر و عارف برجسته قرن هشتم هجری که معاصر حافظ شیرازی و مورد توجه وی بوده است) حک شده است؛ گربۀ عماد فقیه کرمانی در هنگام عبادت وی حرکاتِ صاحبش را مورد تقلید قرار می‌داده است که همین موضوع سبب سرایش غزلی طعنه‌آمیز توسط حافظ شیرازی شده است:

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان

دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد

این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت

و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد

ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم

زآنچ آستین کوته و دست دراز کرد

صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت

عشقش به روی دل در معنی فراز کرد

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد

ای کبک خوش‌خرام کجا می‌روی بایست

غره مشو که گربه زاهد نماز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل

ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد

منابع:

- بنی اردلان، اسماعیل (۱۳۸۹)، معرفت‌شناسی آثار صناعی، تهران، انتشارات سوره مهر.

پاکباز، رویین (۱۳۷۹)، دایرۀ المعارف هنر، چاپ دوم، تهران، فرهنگ معاصر.

- رفیع فر، ج، ملک، م (۱۳۹۲، بهار و تابستان) ایکونوگرافی نماد پلنگ و مار در آثار جیرفت، پژوهش‌های باستان‌شناسی ایران، صفحات ۷-۳۶.

- شوالیه، ژان، گربران، آلن (۱۳۸۵)، فرهنگ نمادها، ترجمه سودابه فضایلی، تهران، انتشارات جیحون.

- کاسیرر، ارنست (۱۹۲۵)، فلسفۀ صورت‌های سمبلیک، ترجمه یدالله موقن، تهران، هرمس.

- یعقوبی، نسرین، افشار مهاجر، کامران (۱۳۹۷)، مس قلم‌های کرمان‏: بررسی طرح‌ها و نقش‌های ظروف مسی کرمان (دورۀ صفوی تا پایان دورۀ قاجار)‏، کرمان، نشر مانوش.

***

تصویر ۷. گربه سنگی حوض، (عکس: سیدفواد توحیدی).